پس از آزادي مي‌خواهم كنار مادرم باشم
موسسه تحول,زندگی,امید
مرکز اقامتی سم زدایی میان مدت مصرف کنندگان مواد مخدر و محرک
درباره وبلاگ


موسسه تحول,زندگی,امید با تمام وجود و در نهایت افتخار آمادگی دارد در زمینه مشاوره و بستری و درمان عزیزان در عذاب شما خدمتی صادقانه ارائه دهد.. تلفن جهت مشاوره: ــــ09127339160 ابراهیم ابراهیمی

پيوندها
کرونا - سالنامه سلامت
عـکس و مطالب توپ
کمک به نیازمندان ایران زمین
Shad90
خودروهاي رويايي
صد در صد داغ
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موسسه تولدی نو و آدرس tavalodinow.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 100
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 102
بازدید ماه : 425
بازدید کل : 80716
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
مرتضی عربي

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده : مرتضی عربي

نام: طاهره ـ الف، مجرد

سن و تحصيلات: 29 سال، ديپلم

اتهام و مكان: مواد مخدر، استان تهران

وضعيت پرونده: در حال رسيدگي

طاهره زني سابقه‌دار است و 4 فقره جرم دارد؛ 2 بار به خاطر سرقت و 2 مرتبه به دليل مواد مخدر.

او اكنون براي بار پنجم زنداني شده است. 2برادر دارد و خودش تك دختر خانواده است. زن جوان درباره زندگي خانوادگي‌اش مي‌گويد: بچه كه بودم، پدرم براثر تصادف فوت كرد. مادربزرگم هيچ‌وقت با مادرم خوب نبود و بعد از مرگ پدرم همه چيز بدتر هم شد.

آن روز پدر و مادرم با هم دعوا كردند و پدرم در حالي كه عصباني بود از خانه بيرون زد و تصادف كرد. بعد از مرگ او، من و 2 برادرم به خانه مادربزرگم رفتيم و مادرم خيلي زود با مردي ديگر ازدواج كرد و با او به كانادا رفت. مادربزرگم هميشه از مادرم بد مي‌گفت، طوري كه از او متنفر شده بودم.

طاهره تا 16 سالگي نزد مادربزرگش بود تا اين‌كه پيرزن فوت كرد. او مي‌گويد: عمه‌ها و عموهايم به جاي ارث پدري، خانه مادربزرگم را به نام من و 2 برادرم كردند و بقيه ارث را خودشان برداشتند.

ما با هم زندگي مي‌كرديم و كسي به ما سر نمي‌زد. برادر بزرگم سر كار مي‌رفت و خرج‌مان را درمي‌آورد اما وقتي ازدواج كرد، همه چيز به دوش برادر كوچكم افتاد.

بعد از مدتي او هم زن گرفت و از آن به بعد خودم در يك شركت مواد غذايي كار مي‌كردم.

طاهره وقتي فهميد همسران برادرانش اصرار به فروش خانه مادربزرگ دارند، مخالفتي نكرد. زن جوان مي‌گويد: خانه را فروختيم و بيشتر سهم به برادرانم رسيد و من براي خودم خانه‌اي رهن كردم، خيلي تنها شدم.

برادرانم هر از گاهي به من سر مي‌زدند البته كم‌كم اين سر زدن‌ها كمتر شد. با چند دختر دوست بودم كه در يك مهماني يكي از همين دخترها به من شيشه تعارف كرد و من هم براي اين‌كه كم نياورم، مواد را كشيدم.

اين شروع اعتياد طاهره بود و او بتدريج به دام مواد مخدر گرفتار شد و از محل كارش اخراجش كردند.

او داستان زندگي‌اش را اين‌‌طور ادامه مي‌دهد: بعد از آن با همان دختري كه معتادم كرده بود، سرقت مي‌كردم. خانه‌ام را پس دادم و يك اتاق اجاره كردم و همه لوازمم را هم فروخته بودم تا مواد بخرم. من و دوستم جيب‌زني مي‌كرديم. بعضي وقت‌ها هم دخل مغازه‌ها را مي‌زديم.

دوست طاهره چند بار به زندان افتاد و در نهايت به خاطر مصرف بيش از حد مواد فوت كرد، اما طاهره از سرنوشت او عبرت نگرفت. او مي‌گويد: مواد همه چيز من شده بود.

2بار با 2مرد متاهل صيغه كردم تا خرج موادم را بدهند. حاضر بودم براي اين‌كه لنگ مواد نمانم، هر كاري بكنم. 4 بار دستگير شدم اما هر دفعه بعد از آزادي دوباره سراغ مواد رفتم. زندگي‌‌ام واقعا نابود شد.

طاهره درباره اتهام تازه‌اش مي‌گويد: براي خريد مواد رفته بودم كه دستگير شدم. 3 گرم كراك داشتم. حالا بايد در زندان بمانم اما براي آينده‌ام برنامه خوبي دارم. از طريق خاله‌ام مادرم را در كانادا پيدا كرده‌ام.

او 5 سال است از شوهرش جدا شده. به او زنگ زدم و گفتم در اين سال‌ها چه بلايي سرم آمده است .

مادرم با شنيدن حرف‌هاي من بسيار متاثر شد و پس از آن قرار شد بعد از اين‌كه آزاد شدم و اعتيادم را ترك كردم برايم دعوت‌نامه بفرستد و من هم به كانادا بروم. اگر كنار مادرم باشم زندگي‌ام درست مي‌شود. ديگر از اين وضعيت خسته شده‌ام.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: